برگزاری کرسی آزاداندیشی با عنوان «نقد نظریه نفی قدرت تسلیحاتی در ایجاد وحدت در جهان اسلام» در پژوهشگاه مطالعات تقریبی
در تاریخ سه شنبه ۲ آبان ماه ۱۴۰۲ کرسی «نقد نظریه نفی قدرت تسلیحاتی در ایجاد وحدت در جهان اسلام» با ارائه نقد نظریه توسط دکتر سید احمد سادات مدیرکل سابق شبکه العالم و Press TV و با داوری و دبیرعلمی حجت الاسلام سلمان نگهبان در محل پژوهشگاه مطالعات تقریبی برگزار شد. محتوای این جلسه به شرح زیر است:
تبیین نظریه نفی قدرت تسلیحاتی در ایجاد وحدت در جهان اسلام:
در ابتدای جلسه، جناب حجت الاسلام نگهبان به عنوان دبیر علمی به تبیین نظریه مورد بحث پرداخت و اظهار داشت:
نظریه نفی قدرت تسلیحاتی در ایجاد وحدت بر این مبنا استوار است که ترویج صلح به جای جنگ و اعتقاد به ارزشهای عدالت و همکاری برای دستیابی به وحدت در جهان اسلام بسیار حائز اهمیت و مورد تاکید خداوند متعال است. هرچند اسلام تشویق به مقاومت در مقابل ستم و سرکوب نیز دارد و در شرایط خاصی این موضوع ممکن است به تضاد منجر شود؛ ولی در کل صلح با مسلمانان و دشمنی با کفار مطلوب اسلام است. هدف اصلی اسلام و همچنین بسیاری از دینها و مذاهب، ترقی صلح، عدالت و همبستگی جهانی است. بیشک برای محوریت وحدت لازم است آن محور قدرتمند و قابل اتکا باشد. هر چه ابعاد قدرت محور بیشتر باشد بیشتر گرد آن جمع میشوند. در اینکه این ابعاد شامل بعد اقتصادی، فرهنگی، علمی و تکنولوژی است اختلافی نیست؛ اما اختلاف در بعد قدرت نظامی و تسلیحاتی است. در این میان، کشوری که انگیزه ایجاد صلح و وحدت دارد بهویژه در کشورهای اسلامی که معتقد به مبانی اسلامی هستند، باید از نمادهای خشونت و جنگ از جمله قدرت تسلیحاتی و حالت جنگافروزی بر حذر باشد تا کشورهای دیگر بدون ترس و اضطراب حول محور آن جمع شوند و اسباب همبستگی و همگرایی فراهم آید. قدرتی که برای محوریت وحدت نیاز است، قدرت اقتصادی و فرهنگی و علمی و تکنولوژی است؛ اما تاکید بر قدرت تسلیحاتی، موجب دور شدن دیگران خواهد شد و به جای آن باید بر ابزارهای دیگر قدرت تاکید کرد.
نقد نظریه:
طبیعی است که هر کشور باید در ابعاد مختلف پویا و دارای توانایی باشد، بهویژه اگر بخواهد محوریت در موضوعی داشته باشد باید قدرتمند باشد. بحث در محوریت وحدت است که آیا قدرت نظامی و تسلیحاتی لازمه آن است یا مانع از تحقق آن است؟ بهعبارت دیگر آیا در جهانی که ما در آن زندگی میکنیم میتوان بدون قدرت تسلیحاتی محور وحدت بود یا خیر؟
تجربه تاریخی جایگاه قدرت تسلیحاتی
در گام نخست برای فهمیدن این مساله باید به تجربه تاریخی مراجعه کرد؛ زیرا تاریخ واقعیت زندگی بشری را فراتر از ایده و نظریه بیان میکند.
امنیتگرایی (آرمانگرایی، ایدهآلیسم)
در تاریخ فلسفه، آرمانگرایی جایگاه ویژهای دارد. در یونان باستان، افلاطون به عنوان اوّلین فیلسوفی بود که این مفهوم را مطرح کرد. وی اصطلاح ایدهآلیسم را برای توصیف آرمانگرایی به کار برد و ایدهآلها را مفاهیمی خارج از واقعیتهای حسی دانست که در واقع، از دید و لمس بشر خارج هستند و در جایی بیرون از دسترس انسانها قرار دارند.
افلاطون در همین راستا نظریه مدینه فاضله را مطرح میکند و تا مدتها این نظریه، نظریۀ حاکم بود و البته بعد از جنگ جهانی اول آرمانگرایی و ایدهآلیسم به صورت بسیار جدیتری مورد توجه قرار گرفت. با توجه به پیامدهای جنگ جهانی اول، ایدهآلیسم به دنبال تشکیل سازمانهای بینالمللی، منشور ملل متحد در ساختار روابط بین الملل بود، تا بتواند از جنگ و حوادثی مانند آنچه در جنگ جهانی اول رخ داد جلوگیری نماید و این روال تا زمان جنگ دوم جهانی ادامه داشت.
واقعگرایی (رئالیسم)
با وجود ساختارهای بینالمللی از جمله سازمان ملل متحد، نظریهپردازان آرمانگرایی را برای این منظور ناتوان یافتند و آن نظریه نتوانست جلوی جنگ را بگیرد، از اینرو به واقعگرایی رسیدند.
واقعگرایی در واقع یکی از مکتبهای نظریه روابط بینالملل است که سیاستهای جهانی را به مبنای رقابت دولتها برای تحقق منافع ملی خود تعریف میکند. این مکتب بهعنوان یکی از مهمترین و پایدارترین مکتبهای نظریه روابط بینالملل محسوب میشود و معمولاً جذابیت این مکتب به دلیل تطابق آن با رفتار سیاستمداران و نیز درک متداول از سیاست بینالملل تلقی میشود.
گرچه واقعگرایی نیز تاریخی دیرینه دارد، اما نسخه رسمی آن در دوران پس از جنگ جهانی دوم شکل گرفت. قبل از جنگ جهانی دوم، اندیشه واقعگرایی به دست ادوارد کار ارائه شد و مورگانتا این اندیشه را به عنوان یک الگوی علمی مطرح کرد. در دیدگاه واقعگرایی، قدرت به عنوان یک عامل زیربنایی در سیاست و شکلدهنده روابط بینالملل در نظر گرفته میشود.
قدرت تسلیحاتی و جایگاه کشورها
با در نظر گرفتن سابقه تاریخی و پذیرش نگاه واقعگرایانه، جایگاه کشورها بهویژه در تاریخ معاصر، نقش بهسزایی در میزان تاثیرگذاری در سایر ملتها و کشورها دارد. در ادامه به تاثیر قدرت تسلیحاتی و نظامی در جایگاه کشورها میپردازیم:
قدرت تسلیحاتی و جایگاه سیاسی
اساسا قدرت نظامی به عنوان یکی از عناصر اساسی در سیاست بینالملل مورد توجه قرار دارد. شاخصهای اصلی برای اندازهگیری قدرت نظامی کشورها، شامل اندازه نیروهای نظامی و بودجه دفاعی آنها هستند. تصمیمگیریهای مالی و نظامی کشورها معمولاً به عوامل متعددی بستگی دارند و ممکن است متفاوت باشند. افزایش توان نظامی یک کشور ممکن است از دیدگاههای مختلف توجیه شود؛ از جمله تضمین امنیت ملی، تأثیر بر تعادل قدرتهای منطقهای، پیشگیری از تهدیدهای خارجی، پاسخ به نیازهای داخلی و تعیین سیاستهای داخلی.
قدرت تسلیحاتی و قدرت ملی
بسیاری از محققان و استراتژیستها باور دارند که توانایی نظامی و تسلیحاتی عامل نهایی در تعیین قدرت ملی است. زیرا کشورها به طور معمول در معرض تهدیدات داخلی و خارجی قرار دارند و باید امنیت خود را تضمین کنند. بنابراین، اثربخشی نیروهای نظامی آنها به عنوان معیار نهایی برای سنجش قدرت ملی مورد توجه قرار میگیرد. توانایی نظامی به کشورها این امکان را میدهد که در مقابل تهدیدات داخلی و خارجی از خود دفاع نمایند.
قدرت تسلیحاتی و بقای کشورها
نگرانی اساسی تمامی دولتها حفظ بقا است. قدرت تسلیحاتی به کشورها این امکان را میدهد که منافع خود را در صحنه بینالمللی پیگیری کنند، زیرا قدرت نظامی آنها را قادر به مقابله با تهاجمها و تهدیدات میکند و دولتها برای حفظ بقا و امنیت خود نیروها و قابلیتهای نظامی خود را تقویت میکنند. بر همین اساس است که موازنه قدرت در عرصه نظریات هم رخنمایی میکند؛ چرا که قدرت هر بازیگر تهدیدی برای دیگران است، تنها راهکار جلوگیری از تهدید دیگران، کسب قدرت است.
نظریه موازنۀ قوا
نظریه موازنه قوا بر این اساس شکل گرفت که کشورها بر اساس جلوگیری از تنازع و شکست به یکی از بلوک قدرت متمایل میشوند. بر اساس همین دیدگاه پیمانهای مهم جهانی مانند آتلانتیک شمالی در بلوک غرب و ورشو در بلوک شرق ایجاد شد. پس برای حفظ یک کشور و استمرار بقا لازم است که قدرت بازدارنده تولید شود و این تولید قدرت هم یا باید ذاتی باشد و یا این که در پی ائتلاف با قدرتمندان و ابرقدرتها پدید آید .
پس طبق نظریه موازنه قوا، لازمه محوریت داشتن در مساله وحدت در جهان، داشتن قدرت تسلیحاتی است؛ زیرا در سایه قدرت نظامی و تسلیحاتی است که میتوان از آسیب کشورهای قدرتمند در امان بود و دیگران را نیز زیر چتر خود گرفت. تجربه نشان داده است که یک کشور هرچه از نظر اقتصادی و تکنولوژی هم قوی باشد، از آسیب قدرت تسلیحاتی دیگران در امان نیست، مگر اینکه یا خود دارای قدرت تسلیحاتی باشد یا در پناه یک کشور دارای قدرت تسلیحاتی باشد.
تقسیم تاریخی جهان بین دو ابرقدرت سده های میانی
از سدههای ۱۶ و ۱۷ میلادی تا پایان قرن بیستم، جهان بین دو ابرقدرت آن دوران یعنی انگلیس و فرانسه تقسیم شد. انگلیس با توجه به حضور و نفوذی که در خاورمیانه داشت معاهده سایس پیکو را به منطقه و کشورهای اسلامی تحمیل کرد. از آنجایی که این منطقه مورد توجه ادیان ابراهیمی بوده پس از رنسانس و مخصوصا قرن هجدهم مورد توجه ابر قدرت ها قرار داشته است.
پس از تجزیه امپراطوری عثمانی، انگلیس در صدد تجزیه کشورهای اسلامی برآمد. از این رو به دو شکل به این مهم پرداخت. شکل اول تقسیم و مرزبندی رسمی جدید بود و شکل دوم، فرقه سازی درون دینی و درون مذهبی بود. حاکمیت سیاسی کشورهای اسلامی نیز در این تقسیمبندی به افراد یا خاندانهایی محول شد که روابطه حسنهای با انگلستان داشتند و از طرف آن حمایت میشدند.
تاثیر قدرت تسلیحاتی و نظامی در وحدت جهان اسلام
عربستان و دیگر کشورهای عربی
عربستان و برخی کشورهای عربی منطقه همواره در پی ایجاد موازنه قدرت و تهدید در منطقه بوده است و در این خصوص به گسترش روابط سیاسی، نظامی و تسلیحاتی با کشورهای غربی بهویژه آمریکا، روسیه و چین پرداختهاند. در همین راستا به تمایلات آمریکا و ترامپ در عادیسازی روابط با اسرائیل پاسخ مثبت دادند و در این راستا قدمهای متعددی برداشتند. در جریان حمله به یمن وقتی با مقاومت انصارالله یمن مواجه شدند و تاسیسات آرامکو مورد اصابت موشکهای یمن قرار گرفت، توقع سعودیها از آمریکا آن بود که بر علیه ایران و حوثیها اقدام عملی کند؛ ولی آمریکا به دلیل قدرت نظامی ایران و متحدانش در منطقه اقدامی نکرد. از آنجا که حکومت سعودی برای پیشبرد اهداف توسعه اقتصادی خود نیازمند امنیت است، علیرغم میل باطنی وارد رابطه با ایران شد.
داعش و سوریه:
در نبرد تکفیریهای گردآمده از ۸۰ کشور جهان بر علیه حکومت سوریه، اگر حمایت تسلیحاتی و مستشاری ایران نبود، حکومت بشار اسد سرنگون میشد و تکفیریهای مورد حمایت آمریکا و اسراییل بر منطقه مسلط میشدند. اما با حمایت ایران و تشویق روسیه جهت حمایت هوایی از مبارزان جبهه مقاومت، نقشههای دشمن نقش بر آب شد و حکومت سوریه بهعنوان متحد کشور ایران در خط مقاومت پا برجا ماند.
غزه و اسرائیل
پس از سالها غصب کشور فلسطین و مقاومت مردم با دست خالی، امروز بر اثر قدرت تسلیحاتی ایران و حمایت از جنبش حماس، عملیات سنگین طوفان الاقصی انجام شده است. عملیاتی که بزرگترین ضربه را در ابعاد مختلف بر پیکر رژیم صهیونیستی وارد ساخته است. غربیها به صورت همه جانبه در پی حمایت از این رژیم برآمدهاند. رژیم صهیونیستی نیز دیوانهوار به بمباران مناطق مسکونی و مساجد و مدارس و بیمارستانها و اردوگاهها می پردازد. در مقابل محور مقاومت بر اساس شرایط به صورت کاملا هوشمند به حمایت از اهل غزه پرداخته است. در این میان تحیر غرب از محور مقاومت و ایران شدت گرفته و از هجوم همه جانبه جبهه مقاومت به خود میلرزند و اگر این ترس نبود، هر آینه با عملیات زمینی باقیمانده خاک فلسطین را تصرف میکردند.
جبهه مقاومت و وحدت جهان اسلام
ایران تنها کشوری است در منطقه که علیرغم روند عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل، بر اساس گفتمان وحدت به حمایت از آرمان فلسطین میپردازد. این گفتمان شیعه است. حزب الله لبنان نیز بهعنوان حزبی شیعی، یکی از اضلاع محور مقاومت بوده که با ۱۷ طایفه دیگر در لبنان روابط حسنه دارد. و با بسیاری از اهل سنت، دروز و مسیحیان و … همپیمان است.
در یمن نیز در سال ۱۳۸۳ تعداد مجاهدان یمنی زیر ۱۰هزار نفر بود ولی اکنون عملا عمده مناطق کشور یمن تحت سیطره فرهنگی، سیاسی و نظامی انصارالله است. از جمعیت ۲۳ میلیون نفری حدود ۵ میلیون نفر جمعیت سادات داشته که اکثر آنان از سادات حسنی هستند. زیدیهای یمن در عین حال با اخوانیها و اهلسنت، ارتباطات وثیقی دارند و با یک روحیه جنگنده با بافت قبیلهای موفق به داشتن انواع سلاحهای راهبردی شدهاند که تمامی این تحولات به مدد توانمندسازی آنان به وسیله جمهوری اسلامی است.
در عراق نیز وضع به همین صورت است. حضور ایران در عراق موجب تشکیل حشدالشعبی شد که متشکل از نیروهای شیعی و سنی است.
جمهوری اسلامی ایران بهعنوان محور مقاومت، جبههای از فلسطین تا یمن را ایجاد کرد و با بذر نفاقی که استعمار در جهت انشقاق کشورهای اسلامی کاشته بود بهمقابله پرداخت و امروز در عملیات طوفان الاقصی خود را نشان داد.