نظام سیاسی اسلام در نگاه اهل‌سنت شافعی

سی و هشتمین نشست از نشست‌های علمی پژوهشگاه مطالعات تقریبی با حضور و ارائه حاج ماموستا محمدامین راستی امام‌جمعه موقت محترم سنندج با موضوع «نظام سیاسی اسلام در نگاه اهل‌سنت شافعی» در شنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ با حضور ریاست محترم و پژوهشگران ارجمند پژوهشگاه به‌صورت حضوری (با رعایت پروتکل‌های بهداشتی) و نیز با حضور مجازی فعالین و علاقه‌مندان بحث وحدت و تقریب برگزار گردید. حضرت آیت‌الله سید محمد حسینی شاهرودی به‌عنوان ناقد در این نشست علمی حضور داشتند.

حاج ماموستا محمدامین راستی در ابتدای ارائه خود بیان داشتند که انسان فطرتاً و بالذات مدنی بالطبع است، لذا لازم است جامعه‌ای تشکیل شود تا مایحتاج زندگی را تأمین کند، این جامعه قانون می‌خواهد و قانون مجری می‌خواهد که همان حاکم است، پس در اصل لزوم حکومت حرفی نیست.

 ایشان ادامه دادند که در میان تمام حکومت‌های قبلی و موجود، بهترین نوع حکومتی که می‌تواند تمام احتیاجات انسان را برآورده سازد و پاسخگوی همه نیازهای بشری باشد، حکومت اسلامی است، چراکه قانون را باید کسی جعل کند که مستجمع جمیع صفات کمالی باشد و آن تنها ذات کبریایی خداوند است، اما قوانین بشری فقط به کار برهه‌ای خاص از زمان می‌آیند و نمی‌توانند برای همه زمان‌ها و مکان‌ها کارایی داشته باشند، افزون بر اینکه افراد بشری، قانون را به نفع خود جعل می‌کنند و یا ممکن است قانون را تحت‌تأثیر برخی افراد ذی‌نفوذ و به نفع آنان جعل نمایند.

وقتی ما به قرآن و حدیث و شریعت نگاه می‌کنیم، می‌بینیم تمام نیازهای بشری را برطرف می‌کنند و فقط شریعت اسلام است که جواب خوبی برای همه مشکلات دارد و اسلام با این جامعیت پاسخگوی همه نیازهای بشری است.

حاج ماموستا راستی گفتند که اسلام و قرآن نگاه به حکومت دارند، چرا که اگر اسلام باشد و حکومت نباشد، اسلام قابلیت اجرا ندارد، پس باید حکومت باشد تا مجری قانون اسلام باشد. ایشان تأکید کردند که پیامبر اکرم فرموده‌اند که من مات و لم یعرف امام زمانه فمات میتة جاهلیة؛ لذا از نظر ما اهل‌سنت، امام واجب‌الاطاعه باید در رأس باشد.

 ایشان در موردنظر شافعی رئیس مذهب خودشان تصریح نمودند که: امام شافعی دید حکومتی دارد و ما تابعین ایشان فصل و کتابی در امامت داریم و ما در بحث امامت امت می‌گوییم که همیشه واجب است که برای مسلمانان امام باشد که امام اعظم گفته می‌شود و امام اعظم یا همان ولی‌فقیه باید فردی جامع‌الشرایط باشد که مسلط بر شریعت اسلامی و مجتهد باشد تا ناظر بر حسن اجرای قوانین الهی در جامعه باشد.

 امام‌جمعه موقت سنندج در مورد نقش مردم در حکمت اسلامی بیان داشتند که مردم شورا را تعیین می‌کنند و این شورا فردی را انتخاب می‌کند تا به‌عنوان ناظر بر حسن اجرای قوانین الهی باشد و اگر کارگزاران در رعایت قوانین اسلامی اهمال نمودند، باید عوض شوند. بر مردم واجب است از قانون و حاکم اطاعت کنند و حل‌وفصل امور جامعه نیازمند حضور مردم و شرکت در انتخابات شورای اسلامی و مجلس و ریاست‌جمهوری است.

ایشان ادامه دادند که حالا این سؤال پیش می‌آید که آیا اگر مردم امام نداشته باشند، مرتکب گناه شده‌اند؟ ایشان جواب دادند که در این امر بین فقهای شافعی اختلاف وجود دارد: برخی می‌گویند انتخاب امام، واجب کفایی است و گناه بر کسانی است که صلاحیت عقلی و علمی دارند و برخی می‌گویند بر عهده تمام مسلمانان است و اگر انتخاب نشود، همه مسلمانان گنهکار هستند.

 قرآن نازل شده که حکومت باشد و حکومت مجری قرآن باشد چراکه مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ یا الْفَاسِقُونَ یا الظَّالِمُونَ پیامبر اکرم در مکه زیرساخت‌ها را درست کرد و از اول استقرار در مدینه حکومت اسلامی را اقامه و برپا نمود.

این عالم بزرگوار شافعی در مورد شرایط امام اعظم و یا ولی‌فقیه گفتند که امام اعظم باید مسلمان، عالم، عادل، متقی مجتهد جامع‌الشرایط و نیز قریشی باشد.

اگر امام اعظم یکی از اوصاف را مثل عدالت از دست داد باید عوض شود ولی اگر امکان تعویض نبود باید صبر کرد تا امکان حذف وی فراهم شود.

ایشان تنها رهبری که در کل جهان دارای شرایط امام اعظم از نگاه شوافع هست را رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت آیت‌الله‌العظمی امام خامنه‌ای دانستند و گفتند به نظر من زیر این آسمان کبود و روی این کره خاکی هیچ‌کس جز آقای خامنه‌ای نیست که شرایط کامل رهبری را داشته باشد او تنها فردی است که می‌تواند با استکبار جهانی مبارزه کرده و می‌کند و خواهد کرد و هیچ کسی در عالم در افق ایشان نیست.

ایشان در پاسخ به این اشکال که مردم ولایت ندارند تا ولایت بر مردم را به فقها بدهند (فاقد الشی لایکون فاقدا له) گفتند که مردم مستقیماً این کار را نمی‌کنند، وقتی شورای حل و عقد انتخاب کرد مطابق آیه مبارکه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ ۖ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِذَٰلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا (نساء، ۵۹) در واقع این اولی‌الامر شورای حل و عقد هستند و آنها یکی را می‌آورند و امام اعظم می‌کنند و خود مردم شورای حل و عقد را انتخاب می‌کنند.

ماموستا راستی در بخش پایانی ارائه خود بیان داشت که معلوم است که از دیدگاه شیعه منصوب به‌عنوان امام، باید از طرف خدا باشد اما انتخاب غیر معصوم بر عهده خبرگان و اهل حل و عقد است و خبرگان از سوی مردم انتخاب می‌شوند این روش در مورد غیر معصوم هست. ایشان گفتند که محدوده اختیارات و وظایف امام مسلمین با پیامبر اسلام (جز در وحی) هیچ فرقی نمی‌کند.

حضرت آیت‌الله حسینی شاهرودی به‌عنوان ناقد در مقام تأیید و تبیین قسمت اول بیانات ارائه‌کننده محترم گفتند که انسان مدنی بالطبع است و تاریخ بشر نشان می‌دهد که هر قریه‌ای بخشی منطقه‌ای شهری کشوری حکومت داشته لذا اصل حکومت امری عقلی است و زندگی اجتماعی بدون قانون و حاکم ممکن نیست، و حاکم نسبت به امنیت، مسائل اقتصادی، آموزش‌وپرورش، تنظیم تعاملات اجتماعی و وضع قانون در شهر و روستا وظیفه دارد. همان گونه که گفتند واضع قانون فقط خدا است و فقط او حق جعل قانون دارد چون منفعتی ندارد و نفوذپذیر از سوی نفوذی‌ها نیست و در رأس حکومت هم باید کسی باشد که شرایط آن از سوی خداوند معلوم است و باید رعایت شود.

ایشان در استدلال قرانی برای ولایت و حکومت علما و فقها فرمودند که حاکمیت حضرت داود بعد از جنگ طالوت و جالوت شکل گرفت و سپس حکومت وسیع حضرت سلیمان اتفاق افتاد بعد انبیا، علما و فقها هم وظیفه دارند، به اقتضای آیه مبارکه إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ ۚ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُوا مِنْ كِتَابِ اللَّهِ وَكَانُوا عَلَيْهِ شُهَدَاءَ ۚ فَلَا تَخْشَوُا النَّاسَ وَاخْشَوْنِ وَلَا تَشْتَرُوا بِآيَاتِي ثَمَنًا قَلِيلًا ۚ وَمَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ رهبانیون و احبار علمای ان قوم هستند علمای ما هم بر اساس کتاب ما یعنی قران باید انجام دهند علما باید مطابق کتاب خدا عمل کنند و حاکمیت داشته باشند و وظیفه مردم حمایت کردن است بعد از امام هم به اقتضای بما استحفظوا خبرگان رهبری را انتخاب کنند.

در تاریخ اسلام به روایت اهل‌سنت شورای حل و عقد خودشان رفتند و نماینده مردم نبودند و تعداد اندکی هم بودند و خلیفه را انتخاب کردند و روش نصب خلیفه دوم هم استخلاف و انتصاب بود و در انتخاب سومی هم رعایت مسائلی مثل عدالت و اینها هم نمی‌شود برخی اهل‌سنت هم نسبت به خلیفه سوم حرف دارند و این را قبول دارند  اما قران می‌گوید وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ ﴿ آل عمران،۱۴۴ ﴾ یعنی باید به محتوای دین بحث امامت و حکومت اسلامی دنبال شود و رحلت پیامبر نباید مانع انجام دستور ایشان برای ولایت شود.

ناقد محترم ادامه دادند که در نگاه شیعه حاکم در زمان حضور معصوم که معلوم است و خود معصوم حاکم جامعه است اما در زمان عدم حضور معصوم هم باید حاکمی باشد. فرق ما این است که شرایط حاکم را ما با کلام معصوم می‌فهمیم و جمعی از نخبگان تشکیل می‌شود که ببینند چه کسی این شرایط را داشته باشد. شرایط حاکم دینی باید حاصل شود، تدبیر جمهوری اسلامی عدم رأی مستقیم مردم است و خبرگان منتخب مردم تشخیص شرایط رهبری در شخص هستند و جعل شرایط کار خدا و رسول و دین است.

پس ولی‌فقیه یا امام اعظم ویژگی‌هایی دارد که در اسلام مشخص شده و اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَهُ  حاکم دینی باید این شرایط را داشته باشد و خبرگان کشف شرایط می‌کنند نه جعل حاکم و ما حق نداریم که از سلطان جائر حمایت کنیم به دلیل: أَ لَمْ تَرَ إِلَي الَّذينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ آمَنُوا بِما أُنْزِلَ إِلَيْکَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِکَ يُريدُونَ أَنْ يَتَحاکَمُوا إِلَي الطَّاغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُوا أَنْ يَکْفُرُوا بِهِ وَ يُريدُ الشَّيْطانُ أَنْ يُضِلَّهُمْ ضَلالاً بَعيداً (نساء، ۶۰) لذا هم باید در تعیین حاکم متناسب با شرایط جدیت داشته باشیم و هم علما باید این امر را دنبال کنند تا مصداق شخصی را که بیشترین صفات را در بالاترین درجه دارا است، کشف نمایند.

ایشان در بیان عدم پذیرش حاکم ظالم گفتند که اگر امربه‌معروف نهی‌ازمنکر را رعایت نکنیم شرار جامعه بر مردم حاکم خواهند شد: لَتَأْمُرُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَتَنْهُنَّ عَن ِ اَلْمُنْكَرِ أَوْ لَيُسْتَعْمَلَنَّ عَلَيْكُمْ شِرَارُكُمْ فَيَدْعُو خِيَارُكُمْ فَلاَ يُسْتَجَابُ لَهُمْ، لذا اینکه اهل‌سنت ولایت ظالم را با استناد به آیه اولوالأمر می‌پذیرند، با منابع دینی سازگار نیست،  چرا که فرمود: وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ أَوْلِيَاءَ ثُمَّ لَا تُنْصَرُونَ (هود،۱۱۳).

ایشان هم در تأیید نظر حاج ماموستا تصریح کردند که اگر بخواهیم بر فتوای امام شافعی استوار باشیم الان همه شافعی‌ها باید از امام خامنه‌ای به‌عنوان تنها حاکم و ولی‌امر اسلامی در جهان تبعیت کنند.

ایشان در بخش دیگری از بیانات خود تأکید کردند که ما در زمان غیبت بحث ولی‌فقیه را داریم و مردم منتخبین و اسلام‌شناسان را برای خبرگان انتخاب می‌کنند و مردم این افراد را انتخاب می‌کنند و آنها هم تشخیص می‌دهند که از بین کسانی که در مظان رهبری هستند یکی را به‌عنوان ولی‌فقیه انتخاب می‌کنند، البته اهل‌سنت خود ولی‌فقیه را اولی‌الامر می‌دانند و ما به‌عنوان نایب ولی‌عصر (عج) می‌دانیم و اطاعت از ولی‌فقیه مثل اطاعت از پیامبر و ائمه است و ولی‌فقیه بنا به اقتضای حکومت می‌تواند همه اختیارات حاکم در احکام ثابت یا احکام ثانویه و یا الزام و اجبار دیگری به رعایت قانون را داشته باشد.