کرسی آزاداندیشی مورخ ۱۴۰۲/۸/۲۰ با موضوع: «موافقت و همراهی اهلبیت علیهمالسلام با کشورگشایی خلفاء»
ارائه دهنده: اردشیر محمدی
ناقد: جواد ابوالقاسمی
داور: مصطفی اسکندری
دبیر علمی: سلمان نگهبان
پس از تلاوت قرآن دبیر جلسه به تبیین موضوع پرداخت. وی بیان داشت:
نسبت به وحدت و تقریب مذاهب اسلامی برخی دچار افراط و تفریط شده و به امید تقویت دوستی پیروان مذاهب مختلف، در صدد یکی نشان دادن فرق مذاهب در همه مسایل و فراوانی مشترکات بر میآیند. در صورتی که وحدت و تقریب پیروان به این معناست که نسبت به همدیگر ادب را رعایت کنند و به مقدسات یکدیگر توهین نکنند و بر مشترکات تکیه کنند. در این بین برخی از موضوعات مورد اختلاف قرار میگیرند که آیا از مشترکات هستند یا خیر؟ این موضوعات باید به شکل علمی بحث شوند. یکی از موضوعات مورد بحث که به انگیزه های مختلف در اقشار مختلف بحث میشود، کشورگشایی خلفا به انگیزه توسعه اسلام است. برخورد ملیگرایان بااین موضوع این است که با زور شمشیر دین خود را به مردم تحمیل کردهاند و این بیانگر تحمیلی بودن دین اسلام است. این نگاه التقاطی است؛ زیرا در جواب گفته میشود که مغول و اسکندر نیز به ایران حمله کردند و کشتار نمودند؛ چرا مردم به دین آنها نگرویدند؟ اینکه اسلام را پذیرفتهاند شاید گواه بر مسایل دیگری باشد و ما باید واقعنگر باشیم. اما در میان شیعه و سنی نیز مورد بحث است که آیا این کشورگشایی بر مبنای صحیح صورت گرفته یا خیر؟ این مساله باید فقهی، کلامی و تاریخی مورد کنکاش قرار گیرد.
موضوع بحث امروز «موافقت و همراهی اهل بیت علیهم السلام با کشورگشایی خلفا» است. از منظر شیعی هر شکلی بوده همراهی اهل بیت (ع) به نحوی وجود داشته است؛ اما آیا موافق با آن هم بودهاند؟ یا از ناچاری مجبور به همراهی شدهاند؟
ارائه دهنده محترم معتقد است که نظر به ادله و شواهدی که وجود دارد، صرف نظر از مباحث اعتقادی در باب خلافت و ولایت، اهل بیت علیهم السلام با این کشورگشایی خلفا موافق بودهاند و کار درستی انجام دادهاند. ذیل این ارائه ناقد محترم اشکالات خود بر ادله مذکور را ذکر خواهند کرد و در نهایت داور محترم نکات خود را خواهند فرمود.
حجت الاسلام اردشیر محمدی، ارائهدهنده:
ادله و شواهد موافقت اهل بیت علیهم السلام با کشورگشایی خلفاء:
- همسویی کشورگشایی با فقه اسلامی
با بررسی دستورات قرآن کریم و روایات موجود به این نتیجه رهنمون میشویم که گسیل سپاه به کشورهای دیگر، اگر چه آن کشور اهل کتاب بوده باشند، نه تنها منعی نداشته و هیچ گونه تعارضی با محتوی و معارف اسلامی ندارد، بلکه ارزش زیادی داشته و روی برگرداندن از آن، به شدت نکوهش شده است. اصولا محور اصلی فضائلی و ارزشی که برای جهاد در آیات و روایات آمده همین گسیل داشتن سپاه به سایر کشورهاست و نه دفاع از کیان اسلام و کشورهای اسلامی در برابر تهاجم دشمنان! موضوع کتب فقهی فقیهان مسلمان همین جهاد است که در اصطلاح به آن جهاد ابتدایی میگویند، به گونهای که حتی برخی از اندیشمندان تقسیم جهاد به ابتدایی و دفاعی را به نحوی مجاز دانستهاند زیرا حیثی مستقل برای جهاد دفاعی قائل نیستند!
- رضایت خداوند از کشورگشاییها
غُلِبَتِ الرُّومُ(۲) فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ(۳) فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ وَيَوْمَئِذٍ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ(۴)
مرحوم کلینی در الکافی جلد ۸ صفحه ۲۶۹ آورده است که ابوعبیده یکی از اصحاب امام باقر (ع) درباره آیه «غلبت الروم» از او پرسید. امام باقر (ع) در پاسخ میگوید این آیه تاویلی دارد که تنها خدا و استواران در دانش از آن آگاه هستند! هنگامی که پیامبر به مدینه آمد به پادشاه روم و ایران نامه نوشته و آنها را به اسلام فرا خواند، بر خلاف پادشاه ایران، پادشاه روم با پیک پیامبر مهربانی کرد. در آن روزها که این دو امپراتوری با یکدیگر جنگ میکردند، مسلمانان دوست داشتند که رومیان پیروز شوند ولی ایرانیان پیروز شدند و این زمینه ناراحتی مسلمانان را فراهم آورد! در این هنگام خداوند این آیه را فرستاده و مسلمانان را نوید میدهد که شما مسلمانان بزودی بر فارس پیروز خواهید شد! ابوعبیده با شگفتی میپرسد: ولی خداوند در این آیه گفته که در زمان کوتاهی آن رویداد رخ میدهد و همه میدانیم که پس از شکست رومیان، مسلمانان سالیان سال با پیامبر زیسته و دوران فرمانروایی ابوبکر را نیز پشت سر گذاشته و در زمان عمر بود که مسلمانان بر فارس چبره شدند! امام باقر ع در پاسخ میگوید: آیا نگفتم که این آیه تاویلی دارد؟! قرآن ناسخ و منسوخ دارد. بر پایه آیه ۴ همین سوره که میگوید: « لِلَّهِ الْأَمْرُ مِن قَبْلُ وَمِن بَعْدُ» «همه کارها از خداست؛ پیش و پس». خداوند برخی کارها را پیش میاندازد و برخی را پس! بر این پایه خداوند پیروزی مسلمانان را تا سالیان سال دور انداخت!
- عدم مخالفت پیشوایان با کشورگشایی
علیرغم تلاش و کوشش و اعتراضات علنی، تند و کوبندهای که از امام علی(ع) در قبل از خلافت و بعد از خلافت در منابع شیعی و حتی برخی منابع اهل سنت مبنی بر ضایع شدن حق ایشان در جریان حکومت بعد از پیامبر اسلام وجود دارد، یک اعتراض و مخالفت جدی حتی به صورت کنایه و تعریض و حتی در منابع شیعی! مبنی بر مخالفت با حاکمان اسلامی پیرامون اصلِ حمله و یا حتی چگونگی تعامل با جنگجویان، اسیران، کنیزان و … به ایران زرتشی و روم مسیحی که هر دو را خودِ ایشان اهل کتاب دانسته است، نشده است! بدون تردید ایشان به عنوان یکی از شخصیتهای مهم و تاثیرگذار که در امور مهم طرف شور بوده، نمیتواند پیش از حمله و تهاجم بیخبر باشد!
- همکاری برای کشورگشایی
امام علی بهترین مشورتهای جنگی را به خلفا ارائه داده است و موفقیت ایشان در جنگ را تضمین نموده است. خلفا نیز آن مشورتها را پذیرفتهاند و به آن عمل کردهاند. در صورتی که اگر آن مشورتها نبود حتی جانِ خلیفه نیز با چالش مواجه میشد و شاید در برخی امور این چنینی، خلیفه دوم بارها گفته باشد لو لا علی لهلک عمر! و البته گاهی مشورتها پیرامون چگونگی غنائم بوده است.
- مشورت درباره غنایم جنگی و بهرهوری از آنها
امام علی(ع) در بعضی از جنگها نسبت به چگونگی تقسیم غنایم به خلفا مشورت دادهاند و سهم خود از آن غنایم را نیز برداشتهاند. در این مورد میتوان به روایت تقسیم فرش بهار کسری اشاره کرد.
- قوت قلب به خلیفه دوم و مسلمانان
در مواردی که خلفا دچار یاس و ناامیدی میشدند، امام علی(ع) به آنها قوت قلب میداد و برای ایشان ایجاد انگیزه میکرد. مانند روایت فتح خراسان و گفته خلیفه دوم که «خوش داشتم میان ما و آنها دریایی از آتش بود! زیرا آنها طغیانگر هستند و بر ما سرکشی میکنند!» امام علی(ع) به او فرمودند: «چرا از فتح آنها آزردهای! اینک وقت خرسندی است»
- ادامه کشورگشایی در مسیر خلفا
امام علی(ع) در زمان خلافت و امامت، نه تنها هیچگونه بیزاری و انزجار نسبت به کارهای حکام پیشین پیرامون چگونگی تعامل با ایرانیان و رومیان ابراز نکرد؛ بلکه همان شیوه و روش را پی گرفت!
- دعای امام سجاد(ع)
از جمله ادله، دعای امام سجاد ع برای مرزداران در صحیفه سجادیه است که اتفاقا اسم شهرهایی که به دست مسلمانان فتح شده بود را ذکر میکند و برای نابودی و از بین رفتن نسلِ مخالفینشان و قدرت و شکوه آنان دعاهای مفصل مینماید.
نقد ادله توسط حجت الاسلام جواد ابوالقاسمی
در خصوص پیشینه بحث لازم به ذکر است که این بحث جدید نیست؛ بلکه نظیر دارد. مثلا آقای کورانی این ادعا را داشته ولی نتوانستند مشروعیت آن را اثبات کنند.
نقد دلیل ۱: اصل جهاد ابتدائی در اسلام مورد شک و اختلاف نیست و اختلاف در شرایط انجام جهاد ابتدایی است. ازینرو دو دلیل اول نمیتوانند شاهدی بر موافقت اهل بیت علیهم السلام با کشورگشایی و فتوحات خلفا باشد؛ زیرا این دلیلها دلیل و شاهد بر اصل جواز و حسن جهاد ابتدایی هستند.
حکومتداری و جهاد بهدلیل اینکه حکومت شیعی نداشتیم مورد بحث واقع نشده و بسط علمی نسبت به فروع آن بیان نشده است؛ اما با دقت در سیرۀ معصومین(ع) درمییابیم که حکم جهاد یک حکم ثانویه است نه اولی؛ بلکه در صورت ممانعت کسی از دعوت به اسلام موجب حکم جنگ ابتدایی علیه او میشود. پس کسی که مانع دعوت اسلام نشود، نمیتوان علیه او حکم جهاد ابتدائی داد.
به عنوان مثال در بدو اسلام با نجاشی که مسیحی بود نجنگیدند؛ زیرا او مانع دعوت نبود. جهاد یک هدف غایی دارد و آن هم هدایت است.
از نظر فقهی جهاد دارای شرایطی است که توجه به آن شرایط برای صحت سنجی جهاد لازم است:
مثلاً: طبق مضامین متواتر در شیعه از شروط جنگ ابتدایی و جواز قیام، معیت با امام عادل است به دلیل روایات لا جهاد الا مع الامام أو ماذون من الامام. (کامل الزیارات)
شرط دیگر برای صحت حکم جهاد وجود ماموم مومن است همانگونه که در آیه ۱۱۲ سوره توبه صفات مومنینی که جهاد میکنند را بیان فرموده است.
«إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ ۚ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ ۖ …»(۱۱۱) «التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ ۗ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ»(۱۱۲)
پس برای جهاد هم شرط امام و هم شرط ماموم لازم است. در جنگهای خلفا کدام یک از این شرطها موجود بوده است؟
نقد دلیل ۲: اما در مورد آیات سوره روم باید گفت گاهی به دلیل حکم ثانویه یعنی به خاطر مصلحتی و رساندن سودی به جامعه مسلمانان و یا دفع مشکلاتی از آن، مطلبی مورد تایید قرار میگیرد. مثلا در آیه غلبت الروم به معنای مشروع بودن غلبه روم بر ایرانیها نیست؛ زیرا هر دو حکومت باطل و طاغوت بودهاند اما بهدلیل سختگیری بیشتری که ایرانیان بر مسلمانان داشتند، خداوند شکست آنها را مایه فرح مومنین بیان کرده است. این آیه نه تنها دلیل بر تایید جنگ روم علیه ایران نمیشود؛ بلکه دلیل بر جواز آن هم نیست. تنها چیز مطلوبی که از این آیه در مورد این جنگ فهمیده میشود، فرح مومنین ناشی از شکست ایرانیان است. این از باب اشتغال ظالمین به ظالمین است و شکست آنکه دشمنتر است را مایه فرح دانسته است. پس این آیات نسبت به جنگهای خلفا نیز دلالتی بر جواز یا تایید ندارد، بلکه رسیدن سودی به مومنین را بیان میکند. تاویل امام باقر(ع) نیز بر همین مسئله دلالت دارد.
نقد دلیل ۳: بر خلاف ادعای طرح شده، از ائمه علیهم السلام روایات توبیخی نسبت به جهاد خلفا زیاد داریم، مانند:
روایت اهل سنت: فَجَره، مصر (روم) را فتح کردند. اَلا وإن مصر قد افتتحها الفَجَرة أولیاء الجور والظلم.
روایت کتاب العوالم: وقتی اسرای ایرانی را آوردند، امیرالمومنین(ع) فرمودند که ان النبی(ص) قال: اکرموا کریم قوم وان خالفوکم. و هؤلاء الفرس حکماء کرماء فقد القوا الینا بالسلم و رغبوا فی الاسلام. این ایرانی ها آدمهای حکیم و کریمی بودند و اراز تمایل به اسلام کردند و میخواستند مسلمان شوند. نباید با اینها میجنگیدید، کار شما جایز نبود.
چرا اهل بیت(ع) در جنگها شرکت نکردند؟ یک جا در کتب شیعه نیامده است که ائمه(ع) در این جنگها شرکت کرده باشند. امام علی(ع) تصریح میفرماید که: «مگر شجاعتم را از دست داده بودم یا شمشیرم را گم کرده بودم؟» و اینگونه تصریح میکنند که در زمان خلفا در جنگها شرکت نکرده بودم.
از امام باقر یا امام صادق(ع) پرسیدند که چرا در جنگهای خلفا شرکت نکردید؟ فرمودند: لو کان خیرا ما سبقونا الیه. اگر کاری که آنها انجام دادند کار خوبی بود، ما قبل از آنها میرفتیم.
روایت امام علی(ع): والله لو کان خیرا ما سبقونا الیه، انی لأراه ولکننی اکره ان ادء علمی الی جهلهم. من اعتقاد به جهاد دارم ولی آنها احکام جهاد را نمیدانند و من نمیخواهم آنچه از احکام میدانم به آنها بگویم.
نقد دلیل۴ و ۶: در خصوص مشورت دادن و راهنماییهای امام(ع) به خلفا در جنگها، میگوییم با توجه به روایات نافی جواز حمل بر ضرورت میشوند نه جواز و موافقت؛ بلکه از باب ضرورت حفظ کیان جامعه اسلامی بوده است.
در متن روایت فتوح آمده که وقتی خبر رسید که ایرانیها میخواهند حمله کنند به کوفه و بعد به مدینه و مکه، خلیفه دوم آنقدر ترسیده بود که مردم صدای به هم خوردن دندانهایش را میشنیدند. صدا زد االصلاة جامعةً. همه جمع شدند. یکی یکی از بزرگان مشورت خواست. امیرمؤمنان ساکت بود و چیزی نمیگفت. رو کرد به امام علی(ع) و گفت: یا علی لم لاتشیر الی کما أشار إلیَّ هؤلاء؟ پس مشخصه که درمانده شده و راهی به ذهنش نمیرسیده. نظر هیپ کدام را هم قبول نکرده. در پایان امام گفت چون خواستی میگویم و راه حل این است که مردم سه دسته شوند. یک دسته بروند جهاد، یک دسته بمانند کشاورزی کنند و یک دسته در مسجد بمانند و دعا کنند. بعد از امام علی(ع) پرسید چه کسی را فرمانده جنگ قرار دهم؟ آیا تو میروی؟ امام فرمود خیر. معلوم میشود که اگر کار خوبی بود امام میرفت و چه کسی لایقتر از او برای چنین کار بزرگی؟
نقد دلیل۵: قضیه فرش در روایات شیعه اصلا نیامده و فقط در روایات اهلسنت آمده و از طرفی قضیه غیرمعقولی است که یک فرش هنری را پاره پاره کنی و از حیّز انتفاع خارج کنی و بین مردم پخش کنی؟
این روایت را فقط طبری نقل کرده که ما او را قبول نداریم. و از سویی در مناقب ابن شهرآشوب مفصل بیان شده است که اخذ هدایای ظلمه جایز نیست.
بر فرض صحت روایت ذکر شده، اینکه امام علی(ع) از غنایم بهره برده، امام مالک همه غنائم بوده و از دایره اختیارات خود استفاده کرده است.
نقد دلیل ۷: حکومت اقتضائات و شرایطی دارد مانند جنگ و دفاع؛ پس اینکه امام علی(ع) در زمان خلافتش جنگ نموده به دلیل اقتضای حکومت بوده نه پیروی از روش و منش خلفای قبل و رفتار ایشان موید رفتار خلفای پیشین نیست.
به عنوان مثال پیامبر رهبری جامعه را در دست داشت و پس از او خلفای سهگانه خلافت و رهبری جامعه را به دست گرفتند. بعد از آنها امام علی(ع) رهبری جامعه را به دست گرفت. آیا تاخر خلافت امام دلیل بر صحت خلافت آن سه است؟ بدیهی است که چنین دلالتی وجود ندارد.
نکته دیگر اینکه فتوحات امام علی(ع) بر حق و بر مبنای شرایط لازم بوده است ؛ اما بر مبنای مکتب اهل بیت علیهم السلام فتوحات سایرین فاقد شروط امامت و رهبری جامعه بوده است.
نقد دلیل ۸: دعای امام سجاد(ع) چند فقره دارد که باید به آنها توجه کنیم:
- اللهم اشغل الظالمین بالظالمین. یعنی سراغ ما نیایند.
- اگر قرار است سراغ ما بیایند گروهی را قرار بده تا دفاع کنند.
- خدایا اینهایی که در مقابل مهاجمین میایستند را پیروز کن.
از ابتدا تا انتهای دعای امام سجاد(ع) قیودی هست که با توجه به آنها مشخص است که منظور جهاد دفاعی است نه جهاد ابتدائی.
جوابهای حجت الاسلام محمدی
- نسبت به جنگ با نجاشی روایتی هست که در دریا یک کشتی از نیروهای نجاشی در حال عبور بودند و مسلمانان قصد حمله به آنها را کردند ولی به آنها نرسیدند.
- وقتی خود امام موجود بوده و نیز به گفته طبری فرزندان امام در جنگها شرکت کردند، دلالت بر موافقت دارد.
- در بسیاری از بخشهای تاریخ به روایات طبری استناد میکنیم و در این مورد نیز باید گفته او را بپذیریم. چگونه است در جایی که به نفع ماست حرف او را میذیریم و در جایی که نخواهیم نمیپذیریم؟
- اینکه گفتید جهاد شروط دارد، ذکر فتاوای برخی از بزرگان شیعه کفایت میکند؛ زیرا ایشان حتما با بحث و فحص به شرایط واقف بودهاند و به فتوا رسیدهاند. شیخ مفید شرط حضور امام را قبول ندارد.
- اینکه از یفرح المؤمنین سود و منفعت جامعه را از کجا استنباط کردید؟ گفتیم که طبق نظر شیعه مومنین و مسلمین متفاوت است وقتی قرآن میگوید مومنین یعنی شیعیان شاد شدند.
- اینکه امام در مورد نحوه برخورد با اسرای ایرانی اعتراض کردند، از کجای کلام امام استنباط شد که نباید جنگ میکردند؟
- اگر مشارکت در جنگ جایز نبود، مشارکت سلمان در جنگ چه وجهی داشته؟
- آیه لو کان فیه خیرا ما سبقونا الیه نمیتواند مانع بحث ما شود.
جواب های حجت الاسلام ابوالقاسمی
- گفتیم که با عملکرد پیامبر مخالفتی نداریم و منکر اصل جهاد ابتدایی نیستیم ولی با آن نمیتوان عملکرد خلفا را توجیه کرد.
- روایت میگوید از دشمن نزدیکتر شروع کنید، نجاشی از رومیان نزدیکتر بوده و طبق قاعده میبایست جهاد را از نجاشی شروع میکردند.
- در مورد لزوم پذیرش حرف طبری در خصوص مشارکت حسنین در جنگ، تکرار میکنم که ما در هیچجا حرف او را به عنوان دلیل قبول نداریم؛ زیرا طبری یک مورخ متعصب است. در آثار خود غدیر و مباهله را ذکر نکرده است. همین روایت حضور حسنین در جنگ را که ذکر کرده، دقیقا یک صفحه بعد همان سند و همان روایت را نقل میکند ولی حضور حسنین را ذکر نمیکند. سند روایتش هم ضعیف است طبق نظر اهل سنت.
- اتفاقا محققین نسبت به حضور حسنین در جنگهای خلفا گفتهاند که هیچ دلیلی وجود ندارد؛ بلکه بر عکس است. امیرمومنان در جنگهای جمل و صفین فرمودند: مردم جلوی این دو فرزند پیامبر را بگیرید که نسل پیامبر منقطع نشود.
- مشارکت سلمان در جنگ: در کتاب الاحتجاج روایت است که خود سلمان جواب داده. وقتی خلیفه دوم به او نامه داد که آنجا که اعزام شدهای چرا طبق دستورات من عمل نمیکنی؟ سلمان گفته من به دستور امام معصوم اینجا آمدم نه به دستور تو و طبق روشی که امام فرموده با مردم رفتار میکنم نه به شیوه و روش تو. تو گفتی برو ولی من از علی اجازه گرفتم و او اجازه داد.
- در مورد اجازه مراجع شیعی: جهاد ابتدایی با اذن فقیه که نایب عام امام است را بدون حضور امام جایز دانستهاند؛ ولی هیچ یک از مراجع و فقها جهاد ابتدائی زیر پرچم خلفا را جایز ندانستهاند.
- راجع به آیه غلبت الروم، عرض شد که اصل جنگ مشروع نبوده.
اشکال محمدرضا ابویی مهریزی استاد تاریخ دانشگاه اهل بیت(ع)
- عنوان کشورگشایی برای این جلسه مناسب نیست و باید عنوان فتوحات قید میشد.
- در جواب اینکه چرا در زمان پیامبر نبرد با روم مسیحی انجام شد ولی نسبت به نجاشی مسیحی نشد؟ میگوییم:
توجه به جغرافیا برای تعیین موضوع بسیار مهم است. فتح روم تاثیر بسیار در نشر دین داشته و دارای اولویت بوده است؛ لذا نوبت به نجاشی نرسید و آن هم به دلیل جبر تاریخی و جغرافیایی بوده است.
حبشه با جزیرة العرب مرز خشکی ندارد و دریا فاصله بین آنها بوده و از سویی حبشه نمیتوانست باب نشر دین اسلام باشد ولی سرزمین روم قابلیت نشر دین را داشت.
- نسبت به موضوع فرش نیز لازم نیست حتما تمام وقایع تاریخی در منابع شیعی ذکر شده باشد.
- طبری مرد بزرگی بود که به اتهام رافضی بودن اجازه دفن شدن در قبرستان مسلمانان را نیافت؛ زیرا او سعی در جمع طرفین و انصاف داشت.
- سید بن طاوس در دفاع از فعل فتوحات میگوید: فتوحات برآمده از دستورات دین انجام شده و خلفا ناخودآگاه با این عمل همراه شدهاند و اثر آنها نبوده؛ بلکه اثر اسلام بوده است و همراهی امام علی(ع) با خلفا در این فتوحات و راهنمایی کردن ایشان بدون اشکال کردن به اصل عمل نشان از موافقت ایشان و صحت اصل فعل میباشد.
جوابهای حجت الاسلام ابوالقاسمی
- از جهت تاریخی: پیامبر سه نامه فرستاد به حبشه، روم و ایران و حضرت بر سه وجه نظر داشتند. حبشه کمترین فاصله زمانی را داشته و حدود ۲۰ روز بوده و سفر به شامات و ایران حدود یک ماه و نیم بوده و از سویی سفر به حبشه رواج داشته. و اینکه گفته میشود دروازه نبوده اشتباه است چون دروازه جنوب و آفریقا بوده است؛ لذا برای سه جهت و در عرض هم نامه دادهاند.
- اینکه گفتند برای گسترش اسلام راهی جز فتوحات وجود نداشته، درست نیست؛ زیرا برای تصرف یمن رسول الله خالد بن ولید را فرستادند و دو ماه با شمشیر جنگید ولی اسلام نیاوردند، امام علی(ع) را فرستادند و ایشان در یک نصف روز اعجازی نشان دادند و قضیه یا حجر یا مدر معروف به عقبۀ عفیق و طی آن همه قبیله همدان اسلام آوردند و بعد از آن همه اهل یمن اسلام آوردند. غرض حضرت همین بوده که بفهماند دو راه هست یکی با شمشیر و یکی با هدایت ولی الهی و من راه هدایت از راه ولی را ترجیح میدهم.
- اساساً خیری در فتوحات برای اسلام نبوده، فرستادگان خلفا مانند خالد بن ولید دعوت به اسلام نمیکرد و بعضی جاها با نهی از اسلام آوردن مردم را مجبور به پرداخت جزیه میکرد و یا همه را قتل عام میکرد.
- برای پذیرفتن یک واقعه تاریخی نیازمند جمع ادله هستیم ولی وقتی روایتی یک قائل دارد و آن هم طبری است و در جای دیگر نام حسنین را نمیآورد و نیز این روایت، معارض شیعی هم دارد، پس مقبول نیست.