نوشته: آیت الله شیخ محمد علی تسخیری
مراد ما از"گفتمان اسلامی" در اینجا، گفتمان آموزشی سطحی یا عمیق نیست، همچنانكه گفتمان شیوهای ادبی را نیز در نظر نداریم بلكه منظور ما گفتمان تبلیغی- رسانهای است كه با تودههای گسترده مردم سرو كار دارد و افكار عمومی را سمت وسو میدهد. ما بر این باوریم كه نیاز نداریم وارد فلسفهبافی گفتمان و بیان تعریف و اقسام و عناصر و ضوابط و معیارهای آن شویم چه نزد اهل اندیشه جنبه تقریباً روشنی دارد.
اهداف شریعت نیز در این میان كاملاً روشن است و در این خلاصه میشود كه این گفتمان باید حقیقت را به دیگران برساند؛ به عبارت دیگر میتوان این گفتمان را:«روند رساندن حقیقت از سوی حاضران به غائبان تلقی كرد كه پیامبر اكرم(ص) نیز [در پایان یكی از خطبههای معروف خود] فرموده است: «حاضران به سمع غائبان برسانند»»[۱]
اسلام شیوههای بسیار جالب و روشهای بدیعی در سوق دیگران به گفتگوی منطقی و سازنده دارد كه میتوان آنرا نظریه همه جانبه و جامع و پیشاهنگی در تاریخ اندیشه بشر قلمداد كرد.
ولی احساس میشود كه در حال حاضر، گفتمان رسانهای اسلامی گرفتار آفات و بیماریهای چندی است كه آنرا از تحقق اهداف خود باز میدارد. میتوان این آفات را در "افراط گرایی غیر قابل قبول" ودور شدن از "خردورزی"، "اعتدال" و "توازن" خلاصه كرد.
نیازمند آن نیستیم كه از میزان پایبندی اسلام به این موارد، سخن گوییم چه به اندازهای كه حضور آنها در مفاهیم و ارزشها و اخلاقیات آن روشن است در احكام شرعی آن نیز روشن و كاملاً مسلم بشمار میرود.[۲]
شایان یادآوری است كه منظور ما از گفتمان رسانهای آن گفتمان رایج و سطح پایین در حدّ توجه به مسائل جزیی و عادی و ایبسا عوامانه نیست بلكه گفتمان رسانهای اندیشمندان اسلامی است كه فرهنگ و خرد امت اسلامی و شیوه زندگی آنرا مورد خطاب قرار میدهد و جایگاه تمدنی این امت در میان بشریت را مشخص میسازد.
بنابراین تلاش كنونی ما خود انتقادی از حركت اندیشمندان دستاندر كار این گفتمان رسانهای و فراخوانی به تحقق اعتدال و میانهروی در فاصلههای زیر است:
-از سطحینگری تا تعمقهای پیچیده.
-از گرایشهای شتابزده زودگذر تا تأملهای ریشهای و بلند مدت.
-از تخصص تا عدم انحصار.
-از عزلت گزینی تا تأثیرپذیری مفرط.
-از تعصب تا عقبنشینی از اصول.
-از گرایش ارتجاعی تا گرایشهای پیشروانه دروغین.
-از پایبندیهای افراطی به ارزشها تا لاابالیگری نسبت به آنها.
كه جملگی نمونههایی از آفات گریبانگیر گفتمانهای كنونی است.
– خود انتقادی از حركت اندیشمندان اسلامی معاصر :
آدمها و دید آنها به لحاظ گرایشهای منطقی و ظرفیت انتقادپذیری، با یكدیگر متفاوتند، برخی كمترین رنجشی از انتقادهای شخصی- هرچند تند و خشن هم باشند- بدل نمیگیرند حال آنكه گروهی دیگر، از هر انتقادی هر چند منطقی و سازنده باشد،به شدت رنجیدهخاطر میشوند. ولی باید دانست كه انتقاد از یك جنبش و گرایش فكری، امری كاملاً
طبیعی است و بسا اوقات افراد را به تأمل و تجدید نظر فرا میخواند بیآنكه سر و صداهای كوتهفكرانه یا احساسات جریحهدار شدهای را در پی داشته باشد كه راه اندیشه آرام را سدّ میكند؛ خشم شدید و فراتر از حدّ، همواره چنین پیامدهایی دارد.
آنچه در پی آنیم، تحریك حس خود انتقادی نسبت به روند اندیشه متداول در جهان معاصر اسلامی است كه به صورت كتاب، مقاله یا سخنرانیهای فردی یا جمعی تحت عنوان میزگرد یا كنفرانس فكری مطرح میگردد.
ولی شیوه ما مبتنی بر ایراد اتهامهای صریح به بزرگان فكری كه نامشان در این یا آن اثر یا نشریه اسلامی تكرار میشود، نیست بلكه بیشتر برخی بیماریها، آفات و نواقصی را مطرح میسازد كه هیچ كس در جنبه بیمارگونگی و آفت بودن آنها تردید ندارد. آنگاه به اندیشمند فرصت داده میشود كه خود و بركنار از انگیزههای درونی و شخصی و با فرض اینكه خالصانه در راه اعتلای كلمه حق و برای رضای خدا كار و تلاش میكند، ببیند كه آیا انتقاد مطرح شده خود او و كارهایش را نیز در بر میگیرد یا خیر؟ و كارها و آثارش از این آفات بهرهای دارد یا نه؟
پیش از طرح برخی از این آفات بیمارگونه، شایسته است بر دو حقیقت عینی زیر انگشت گذاریم:
یكم: وجود برخی اندیشمندان روشن بینی كه خداوند متعال به آنان توان پرواز فكری مجرّد و اخلاص برای او- جل شانه – را عطا كرده است؛ توانی كه آنان را از در افتادن به لغزشگاهها بر كنار داشته و به محملی برای هدایت الهی تبدیلشان ساخته است.
دوم: انتظار تغییرات اساسی در جنبش فكری اسلامی و همسویی آن با دگرگونیهای همه جانبهای كه چون موهبتی الهی بخشهای جهان اسلامی ما را به یكدیگر نزدیكتر میسازد. بنابر این، آنچه فرا روی ماست پیش از بدبینی، خوشبینی است؛ ما خود را در برابر امید بسیار نزدیكی در شكوفایی اندیشه درخشان اسلامی مییابیم و به یاری خداوند متعال سرتاسر جهان اسلام را در پرتو نور خود قرار خواهد داد.
حال كه بر این دو حقیقت انگشت گذاردیم مایلیم در حدّی متناسب یا حجم و مقام این نوشته، به برخی نقاط ضعف و حالتهای بیمارگونهای كه اندیشه یا به عبارت دقیقتر اندیشمندان بدان گرفتار میشوند، اشارهای داشته باشیم.
نخستین آنها- بركنار از هر تعارف و با به صراحت تمام- وابستگی و دنبالهروی است كه دهانها را میبندد و غالباً به صورت تبعیت از افراد با نفوذ صورت میگیرد. این وابستگی مرگبار نیز برخاسته از شرایطی است كه طرف مسلط، آنها را تحمیل میكند همچنانكه میتواند ناشی از ضعف نفس خود اندیشمند و نیازهای اقتصادی یا درونی وی به این وابستگی باشد.
میتوان برای این وابستگی پیامدهای منفی بسیاری را برشمرد كه با عنصر تعارف و عدم اشاره به موارد ناراحت كننده، آغاز میشود و در پی پرشدن شكم از حرام و برآمده شدن رگها از خون ستمدیدگان، به تحریف عمدی حقایق، منتهی میگردد.
و در فاصله این انجام و فرجام، میتوان افراد بسیاری را كه در جهان اسلامی ما به نام اسلام و تربیت و روشنگری دینی مینویسند یا سخنرانی میكنند برشمرد!! آیا آنانی كه گرانبهاترین گوهر زندگی یعنی "زندگیخردمندانه" خود را به خُردان بیمایه فروختهاند و به مدح و ستایش نادانانی میپردازند كه عاجز از درك گفتههای خویشند،به این موضوع اندیشیدهاند؟! آری، پیامدهای این وابستگی مراتب گوناگونی دارد، گاه خودداری از بیان چیزهایی كه ارباب قدرت را به خشم میآورد و بسنده كردن به روشنگریهایی بدور از تحریك امت علیه ستمگری و ستمكاری است و گاهی نیز توجیه كارها و اقدامات این اربابان تا حد شركت در جنایات آنهاست. نمونه بیمارگونه دیگر-در بعد فكری- تكرار خسته كننده و ملال آور اندیشه و بی هیچ ابتكار و خلاقیتی در گستره موضوعات مورد بررسی یا راهحلها و برداشتهاست و درد آورتر اینكه هنوز كسی را نیافتهایم كه گام برداشته شده از سوی اندیشمند بزرگ اسلامی یعنی"مرحوم آیتالله شهید سید محمد باقر صدر"(قدس سره)[۳] در عرصه اقتصادی را آنهم به رغم گذشت نیم قرن بر این تجربه پر شكوه از یك سو و نیاز مبرم به چنین گامهای فكری بزرگی از سوی دیگر، دنبال كند.
اینك عرصههای فكری فراروی ماست كه باید در آن حركت كنیم و به چنین پدیدههایی توجه كنیم و به هر صورتی كه مناسب میدانیم آنها را محكوم كنیم.
نقطه ضعف دیگر كه به نظر خیلی هم روشن میرسد، مسئله(عدم تعامل با واقعیتهای موجود) و(دوری گزیدن- جز در موارد بسیار اندكی- از مشكلات واقعی امت) بنا به دلایل بسیاری از جمله آنچه به عنوان نرنجاندن صاحبان نفوذ از آن یاد كردیم، و نیز عدم احساس درد تودههای مردم و فاصله گرفتن از آنان و… است. به همین دلیل چه اندك است نوشتهها و آثاری كه در خصوص زمینههای مناسب اجرای تمامی احكام اسلام در چارچوب وحدت همه جانبه اسلامی و با عدم توجه به مرزها و منافع تنگ نظرانه، به رشته تحریر در میآیند!؛ آیا مطالعات و پژوهشهای كافی در خصوص مكتبها و اندیشههای منحرفانهای كه سرتاسر جهان اسلامی ما را درنوردیدهاند از جمله ناسیونالیسم تنگ نظرانه، ماركسیسم، اندیشههای سرمایهداری و لائیك، هرمنوتیك و جهانی شدن و… – كه جملگی مشكلاتی است كه اندام امت و اندیشه جوانان آن را آلوده كرده-، صورت گرفته است؟ در همین زمینه، شاهد "جای خالی گستردهای در عرصه مطالعات دانشگاهی اسلامی" هستیم؛ كتابهای درسی كه در پی پر كردن این خلأ باشند، كجاست؟ و آیا ما توانستهایم این شور و شوق دانشگاهی را كه چشم امید به اسلام دوخته و واقعیت غیر قابل تردیدی هم هست، برآورده سازیم؟ ما در برابر این امر چه كردهایم؟ تجربههای مربوط به اسلامی كردن دانشگاهها نیز ناقص و گرفتار اندیشههای وارداتی و بدون توجه به عدم انسجام آنها با واقعیت اسلامی ما بوده است. اگر خواسته باشیم نقاط ضعف مربوط به این جنبه را برشماریم با لیست بالابلندی رو برو خواهیم شد كه از هیچكدام از عناصر آن نمیتوان در گذشت.
به عنوان مثال عرضه ضعیف و عدم تجددگرایی در آن و نادیده گرفتن مسئله انگیزش حماسی مبتنی بر اندیشه اصیل- كه جنبهای قرآنی است و آنرا بفراموشی سپردهایم – و بسیاری موارد دیگر.
مجدداً آنچه را پیش از این گفتیم تكرار میكنیم و یادآور میشویم كه این چشم اندازها ممكن است كلی نباشد ولی بهر حال دارای حضوری جدّی در منظومه فكری ماست و نیازمند خودانتقادی منطقی هر كس و هر مجموعه با هدف انجام وظیفه الهی- تاریخی و همراهی با دست كم انتظارات امت و رسیدن به هدف بزرگ خود یعنی فراگیری دین خدا بر روی زمین-تمامی زمین- به یاری و مدد خداوندگاری است كه بر هر چیزی تواناست. اینك سعی خواهیم كرد بر یكی از انواع توازن و تعادل مطلوب انگشت گذاریم.
توازن میان ویژگیهای فرد، كشور و جنبههای عام امت:
دیده میشود كه برخی نمونههای گفتمان دینی به معنای وسیع آن، چنان در خصوصیات فردی غرق میشود كه گویی دین تنها برای پرورش جنبههای فردی انسان آمده و جنبههای اجتماعی او را كاملاً نادیده گرفته است؛ میتوان این ویژگی را یا برخاسته از غرق شدن در خصوصیتهای فردی و به فراموشی سپردن جنبههای اجتماعی از سوی پژوهشگر و اندیشمند دانست و یا به تأثیرپذیری از اندیشه دینی غربی كه دین را موضوعی فردی و بدون پیوند با زندگی عمومی [افراد- جامعه] تلقی میكند، نسبت داد.
بهر حال ما پژوهشگری را میبینیم كه ای بسا به لحاظ فقهی در سطح بسیار بالایی قرار دارد و با انگشت گذاردن بر متون دینیخیلی دقیق و موشكافانه به طرح احتمالات، احتیاطات و مستحباتی میپردازد كه اگر فرد به آنها عمل كند، ناگزیر از هرگونه فعالیت اجتماعی مفیدی بازمیماند؛ با چنین گرایشهایی در برخی پژوهشهای اصولی و فقهی مواجه هستیم. از این شمار میتوان فتوا دادن به صرف زكات در محل خاص خود اشاره كرد حال آنكه برنامهریزی برای تحقق عدالت اجتماعی تنها با مركزیت عام [و سازماندهی متمركز]، امكان پذیر است، گاهی نیز میبینیم كه چنان بر منافع محلی یا ملی یا حتی مذهبی انگشت میگذارد كه منافع عالیه امت یا حتی دید همه جانبه و شمولی اسلام را به فراموشی میسپارد و این مانند بررسی و مطالعه مسئله مهمی چون: "تقریب مذاهب اسلامی" در پرتو منافع حاصل از آن برای این با آن مذهب؛ و بی توجه به اقتضای گرایشهای اسلامی یا منافع عمومی امت است.
اینكه پیروان مذاهب مختلف، چنان با اندیشههای مذهبی ویژه خود پر شوند كه اگر مضمون آیاتی از قران مجید برخلاف مذهبشان باشد، شگفت&zwnj
;زده شوند نیز در همین راستا قرار دارد.
امام فخر رازی از برجستهترین استاد خود نقل كرده كه میگوید:«به جماعتی از مقلدان فقها برخورد كردم و برایشان آیاتی از قرآن مجید در خصوص برخی مسایل را تلاوت نمودم، احكام مذهب ایشان برخلاف محتوای آیات قرائت شده بود به همین دلیل، آیات یاد شده را نپذیرفتند و توجهی به آنها نكردند و شگفتزده به من خیره شدند یعنی اینكه چگونه میتوان به ظاهر این آیات عمل كرد حال آنكه از نیاكان ما روایاتی در خلاف آنها وارد شده است؟! و میافزاید: اگر بدرستی تأمل كنی خواهی دید كه این آفت در میان بیشتر اهل دنیا وجود دارد.»([۴])
گاه میبینیم كه گفتمان دینی بر رشد و توسعه درآمدهای ملی در چارچوب منافع ملی و بی توجهی به اوضاع عام اسلامی و ضرورت هماهنگی با آن در راستای تحقق مصالح عالیه اسلام، انگشت گذارده است.
و ای بسا خطرات سیاسی، اقتصادی و حتی اخلاقی محلی نیز بدور از روند كلی اوضاع جهان اسلام و مقتضیات آن مورد توجه قرار گرفته است.
و سرانجام اینكه میبینیم این گفتمان، برنامهریزیهای خود را تنها به اصلاحات جزیی فردی و بركنار از دغدغههای عام امت، اختصاص میدهد.
و در برابر: شاهد آنیم كه برخی انواع گفتمانها، در تعمیم مسایل و كلینگری و خاطر نشان ساختن منافع امت چنان راه افراط در پیش میگیرند كه ویژگیهای محلی، ملی، سرزمینی و طبیعت خاص ملتها را بفراموشی میسپارند و به همین دلیل كمترین تأثیری بجای نمیگذارند و از سوی شنوندگانی كه با چنین لحن و زبانی بیگانهاند و گرفتار مشكلات و دردهای خویشند، با عدم اقبال كامل روبرو میشوند.
به همین دلیل است كه گفتمان دینی باید به "توازن"، "واقعگرایی"، "خردورزی" و "نرمش و انعطاف" كه جملگی از پدیدههای عام اسلامیاند، بازگردد و بر نكاتی انگشت گذارد كه مهمترینشان عبارتند از:
یكم: توجه به منافع و مصالح عام وخاص با اولویت بخشیدن به مصلحت عام در صورت تعارض.
دوم: تكیه بر دید اجتماعی و مقاصد عام شریعت با توجه به مقاصد(اهداف) خاص هر مجموعه.
سوم: جهانشمولی اسلامی به ویژگیهای فرهنگ ملتها و خلقها تجاوز نمیكند بلكه آنها را لطافت و اصالت بیشتری میبخشد و میان آنها هماهنگی و همسویی برقرار میسازد.
چهارم: در نظر گرفتن اصل وحدت اسلامی در مواضع عملی و تحمّل پلورالیسم فكری با گرایش كشف عرصههای مشترك و توسعه این عرصهها و همكاری در پیاده كردن آنها و تسامح با یكدیگر در موارد اختلاف.
پنجم: در نظر گرفتن جنبههای عام پدیدههای كلی اسلام -كه بدانها اشاره شد- در روند برنامهریزیهای توسعهای طبیعی و انسانی- معنوی.
والسلام علیكم و رحمه الله و بركاته
—————————————
[۱]ـ "البخاری"، "مسلم"، "النسایی" و "احمد" آنرا روایت كردهاند.
[۲]ـ نگاه كنید به: "الظواهر العامة فی الاسلام" (پدیدههای كلی در اسلام) از همین نویسنده.
[۳]ـ " امام بزرگوار شهید سید محمد باقر صدر"(قدس سره)" كه در سال ۱۹۸۰ میلادی وبدست دژخیمان رژیم مقبور صدامی، به شهادت رسید. اندیشههای خلاق این بزرگ مرد در عرصههای فقه و اندیشه و
سیاست و اقتصاد بر هیچ كس پوشیده نیست؛ آثاری چون: "اقتصادنا"،(اقتصاد ما)، "فلسفتنا"(فلسفه ما)، "دروس فی اصول الفقه" (درسهایی در اصول فقه)، "الاسس المنطقیة للأستقراء"(بنیادهای منطقی استقراء) و غیره… از اوست.
[۴]ـ "التفسیر الكبیر"(امام فخر رازی)، جلد شانزدهم، صفحه ۳۷، چاپ "دار احیاء التراث العربی"- بیروت. در تفسیر آیه ۳۱ از سوره توبه.